استفهام انکاری و تاکیدی
هم اندیشی زبان و ادبیات پارسی
هم اندیشی ادبیات فارسی(رضا رشیدی)
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

پُرسِش یا جملهٔ پرسشی، جمله‌ای است که درآن پرسشی وجود داشته‌باشد.

در زبان فارسی جمله از لحاظ محتوی بر ۵ نوع است که جمله پرسشی یکی از آنان است. جمله پرسشی در زبان فارسی با استفاده از کلمات پرسشی یا تغییر لحن ساخته می‌شود و پیرامون رویداد کاری یا وقوع حالتی سوال می‌کند.در پایان جمله پرسشی از این نشانه «؟» استفاده می کنیم.

نمونه: فردا چه روزی است؟

گاهی پرسش برای تاکید یا نفی مطلبی استفاده می‌شود که در صورت اول بدان جمله استفهام تاکیدی و در صورت دوم استفهام انکاری می‌گوییم

نمونه: نگفتم این کار را نکن؟ (گفتم) استفهام تاکیدی

چه کسی به تو گفت این کار را انجام دهی؟(هیچ کس) استفهام انکاری

استفهام انکاری

 

  استفهام در لغت یعنی طلب فهم، طلب دانستن، سوال کردن و پرسیدن؛ و استفهام انکاری یعنی سؤال کردنی که جواب آن قرین با تکذیب و انکار باشد.

  استفهام انکاری از مباحثی است که در علم معانی، از آن سخن می‌رود. در قسمت جملات پرسشی، هنگامی که از اغراض سوال کردن در حیطه شعر و ادبیات سخن می‌رود، یکی از مباحث طرح شده، استفهام انکاری است. همانطوری که زبانِ شعر با زبان سخن معمولی متفاوت است، خواست و غرض گویندۀ یک کلام ادبی نیز ممکن است با گویندۀ یک سخن معمولی متفاوت باشد. بر این اساس، اگر شاعری کلامش را به صورت پرسش و سؤال می‌آورد، الزاماً قصد او دریافت جواب نیست، بلکه به نیت‌های مختلف ادبی این کار را می‌کند، از جمله، ایجادِ شگفتی، توبیخ و تنبیه، یا غیره. در استفهام انکاری جواب سؤال منفی است، به عبارتی شاعر یک جمله خبری منفی را به صورت پرسشی می‌آورد و غرض او تکذیب و انکار است، به عنوان مثال این شعر حافظ:

 

               شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل

                                                    کجا دانند حالِ ما سبکباران ساحل‌ها؟

 

  مقصود شاعر این بوده که حال ما را سبکباران ساحل‌ها به هیچ وجه نمی‌فهمند، این جملۀ خبری منفی را در قالب پرسش آورده و به دنبال تکذیب سؤال است. یا:

 

               تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون

                                                   کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟ 

                                                                               (سعدی)

 

  یعنی: معلوم است که گذر نمی‌کنی، اصلاً و ابداً. جوابی که معمولاً در ذهن مخاطب برای این گونه سوال شعری شکل می‌گیرد، این است که: نه، چطور ممکن است؟ چنین چیزی امکان ندارد.

 

                سیاهِ زندگی هرگز شود سفید به آب؟

                                                     سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟

                                                                                                              (سعدی)

 

  در این شیوه پرسش، لذت ادبی و ذوق هنری مخاطب بیشتر است تا اینکه جملۀ صورت خبری منفی آورده شود؛ و از سویی نوعی اعجاب و مبالغه در انکار و تکذیب گزاره‌ مورد نظر شاعر را نیز در پی دارد.

استفهام تأکیدی که دکتر شمیسا از آن به عنوان استفهام تقریری یاد می کند پرسشی است که مخاطب به درستی و صحت قول گوینده اقرار می کند . در این نوع پرسش صورت سؤال منفی ذکر می گردد و جواب مثبت است؛یعنی با جواب بله مخاطب به درستی سخن اقرار می کنیم وتأکید می کنیم که حتماً چنین خواهد بود .

مثال : آیا نباید این کار را کرد (یعنی حتماً باید این کار را کرد )

 آیا پایان همه مرگ نیست ؟ (یعنی حتماً پایان همه مرگ است)

ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد      کیست که تن چو جامِ می  جمله دهن نمی کند؟(حافظ)

پیاده ندیدی که جنگ آورد      سر سر کشان زیر سنگ آورد ؟ (شاهنامه)

آیا از سرزمین تو بود که فرشتگان / سرودهای صلح و شادی را برای چوپانان خواندند؟

 

 

نه آیا باید شکر کنی که باز تو راکبی و او مرکوب؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: