پاسخ خود آزمایی ادبیات ۲ کل کتاب
هم اندیشی زبان و ادبیات پارسی
هم اندیشی ادبیات فارسی(رضا رشیدی)
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

پاسخ خود آزمایی ادبیات ۲ کل کتاب  

 

خودآزمایی درس اول ص5

خودآزمایی درس اول ص5

    1-  ای کریمی که بخشنده ی عطایی وای حکیمی که پوشنده ی خطایی .

      -در دل های ما جز تخم محبت مکار وبرتن وجان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار .

     - به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح وفتوح است .

     -  سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است وذکر او مرهم دل مجروح است .

2-   اعمال انسان ، تلمیح دارد به حدیث «الدنیا مزرعه الاخره»

3-  اشاره دارد به ضربت خوردن حضرت علی (ع) وبه شهادت رسیدن ایشان به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادی وحضرت علی (ع) به امام حسن (ع) دستور داد که با او مدارا کنند .

4- بیت هشتم (( نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت      متحیّرم چه نامم شه مُلک لافتی را ))

5- منظور از پیام آشنا در بیت حافظ(( معشوق وخدا )) وآشنا «عاشق وخود حافظ » است . ولی در این شعر که شهریار آن را از حافظ تضمین کرده است منظور از پیام آشنا «حضرت علی(ع) »و آشنا «خود شهریار» می باشد .

6- الف: هرکاری که با نام خدا آغازنشود ، ابتر است. اشاره دارد به حدیث «کُلُّ امرٍذی بالٍ

             لَم یَبدأُ فیه بِبِسمِ الله فَهُوَ ابتر

          ب : در درس ناله ی مرغ اسیر ومرغ گرفتارسال اول :

    7-آن کسی راکه دراین ملک سلیمان کردیم

                                          ملت امروزیقین کرد که اواهریمن است 

 به یکی از داستان های حضرت سلیمان اشاره دارد . 

ج )بیسستون برسرراهست مبادازشیرین      خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید 

     ( به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد)

7-  الهی یکتای بی همتایی ، قیوم توانایی ، برهمه چیز بینایی، درهمه حال دانایی ، ازعیب مصفایی ،ازشرک مبرایی ،اصل هردوایی ،داروی دلهایی.

الهی ازما هرکه را بینی معیوب بینی ،هر کرداربینی همه با تقصیر بینی ،بااین همه باران رحمت تو باز نایستد و جز گل کرم نروید .

الهی غافلانیم نه کافرانیم ،  صمدا به برکت نواختگان حضرت تو وبه برکت گداختگان هیبت تو ،الهی به برکت متحیران جلال تو و به برکت مقهوران قهرتو که ما را به صحرای هدایت آری واز این وحشت آباد(دنیا ) به روضه اقدس رسانی .  

(از کتاب مجموعه مناجاتهای خواجه عبدا..انصاری)  ص:22، 21، 75

خود آزمایی درس دوم( رستم واشکبوس) ص11

1-به خاک افکندن :کنایه ازشکست دادن ، کشتن ونابود کردن

2- الف . تهمتن برآشفت و باتوس گفت                  که رُهّام را جــام باده ست جفت

ب- کُشانی بدو گفت :با تو سلیـــــح                  نبینم همی جز فســــوس و مزیح

ج- بدو گفت :خندان که نــام تو چیست                تن بی سرت را که خواهد گریست

د به شهر تو شیــــــرونهنگ وپلنگ                 سوار اندرآیینه هـــر سه به جنگ      

    هم اکنون تو را أی نبــــــرده سوار                پیاده بیـــــامـوزمــــت کارزار

و- بخندید رستـــــــم به آواز گفــت               که بنشین کنـــار گران مایه جفت

    سزد گر بداری ســـــــرش در کنار              زمانی برآســایی از کــــــارزار

3- الف: زمینه داستانی : کل ماجرا به صورت داستانی بیان شده است

ب: زمینه فرق عادت : چو بوسید پیکان سر انگشت اوی    گذرکردبرمهره ی پشت اوی

ج: زمینه قهرمانی : جنگ ونبرد تن به تن نشانگر زمینه قهرمانی است

د: زمینه ملی : دفاع رستم ازکشوروطن خود بیانگر زمینه ی ملی است

4-تو مرکز سپاه را با نهایت دقت نگهدار یا تو مرکز سپاه را به نظم وترتیب حفظ کرد  یا مقررفرماندهی را منظم کن     

5- پیاده ندیدی که جنگ آورد             سرسر کشان زیرسنگ آورد

بدو گفت خندان که نام تو چیست             تن بی سرت را که خواهد گریست

به شهرتوشیرونهنگ و پلنگ              سواراندر آینه هرسه به جنگ ؟

6- الف: کمان را به زه کردزواشکبوس         تن لرزلرزان ورخ سندروس

به رستم برآنکه ببارید تیر                       تهمتن براوگفت برخیره خیر

همی رنج داری تن خویش را                   دو بازی وجان بد اندیش را

ب: تهمتن چنین داد پاسخ بدوی               که أی بیهده مرد پرخاش جوی

پیاده ندیدی که جنگ آورد                  سرسرکشان زیرسنگ آورد

7- براو راست خم کرراست     فروش ازخم چرخ چا چی بخاست ))واج آرایی درصامت (خ  چ)

مرا مادرم نام مرگ ترکرد         زمانه مراپنگ  ترگتو کرد  واج آرایی درصامت ((م وت))

8- به گرزگران دست برد اشکبوس      زمین آهنین شد سپهرآبنوس

چو بوسید پیکان سرانگشت اوی         گذرکرد برمهره ی پشت اوی

بشد تیزرهام با خودوگیر                  همی گرد رزم اندرآمد به ابر

بزد بر بروسینه ی اشکبوس           سپهرآن زمان دست اوداد بوس

درس سوم ( حمله ی حیدر )                         

1-خشمگین شدن  نشان دادن خشم شدید

2-هژبر ژ یان وشیراله وشیرخداوشجاع غضنفرواستعاره از حضرت علی (ع)

 

3-چون شاعربه بازآفرینی یک ماجرای تاریخی دست زده است واز حماسه طبیعی شاهنامه فردوسی تقلید کرده است یعنی تنها شکل ظاهر آن را به سمت وسوی حماسه طبیعی سوق داده است وبه همین دلیل (جنبه های ملی واسطوره أی درآن وجود ندارد وبیشتر صحنه های آن ساختگی است واصالت حماسه درآن دیده نمیشود )

4-نمونه أی از حماسه ی مصنوعی شهنشاه نامه فتحعلی خان / مختارنامه/ ظفرنامه مستوفی / خاوران نامه ی ابن حسام یوسفی که شرح جنگهای حضرت علی  ع  است / انه اید وپر  یل

5 13 بیت 13 اله وا   دها  چون حروف قافیه مشترک ندارند

سپربر سر آورد شیراله              علم کرد شمشیر آن ا  دها

6-مولوی شخصیت والای حضرت علی  ع توصیف کرده ونتیجه اخلاقی گرفته است ولی با ذل مشهدی فقط جنبه ی حماسی وشهامت حضرت علی ع  را بیان کرده است

×  بیان مولوی عارفانه است ولی بیان باذل مشهدی حماسی شعرا یک نظم دینی است

×  درشعر مولوی در مورد خود اندا ختن عمرو بر چهره ی مبارک حضرت علی ع  است

ولی در شعر بازل مشهدی حسین  نیست.                     

×در شعر مولوی پیوسته عدل وداد حضرت علی ع  در مقابل ظلم وستم عمرجلوه گر است

در حالی درشعر با       

× شعر مولوی بیشتر جنبه ی تعلیمی در راستای پند وموعظه است ودرتاروپودش با

ایمان مردم پیوند نا گسستنی دارد ولی در شعر باذل        

× قالب هر دو مثنوی است

 خودآزمایی درس چهارم ( بچه های آسمان ) ص26

1-چون جایزه نفر سوم علا وه بر نشان مسابقه و جام پیروزی ویک هفته اردوی رامسر یک جفت کفش ورزشی بود , علی می خواست نفر سوم شود تا کفش را ببرد و آن را به خواهرش بدهد .

2-آنجا که می نویسد : عده أی از خانواده ها از بچه های خود عکس و فیلم می گیرند وگروهی هم با آب وشیرینی و آب میوه از بچه های خود پذیرایی می کنند .اما علی مات ومبهوت فضاشده است وبا کفش کهنه اش اطراف را تماشا می کند .

3-به علت قداست وخلوص نیت و ایثار وفداکاری واز خود گذشتگی علی و زهرا بخصوص علی به نوعی آنها را مقدس کرده است که رفتار آنان نوری از انوار ذات الهی است و آسمانی است نه زمینی .

4و5 تکلیف دانش آموز است .

 

خود آزمایی 

درس پنجم کباب غاز ص42

1-از ماست که برماست یعنی سرچشمه بسیاری ازبلاها وبدبختی ها خود انسان است

2-آنجاکه میزبان به مهمانان اصرار می کند از کباب غاز که شکمش را از آلوی برنمان پرکرده اند   بخورند به تصور اینکه هنوز بر سر قرار قبلی خود می باشد واز آن نمی خورد ولی بر خلاف انتظار به محض اینکه میزبان چنین حرفی می زند مصطفی اختیار خود را از دست داده  شروع به خوردن کباب غاز می کند وبقیه میهمانان هم به تبع او به جان غاز می افتد ودریک چشم به جان غاز می افتد ودریک چشم به هم زدن همه آن را می خورند .

3- او از سبک نثر ساده و محاوره أی استفاده کرده است و با آوردن طنز وضرب المثل مختلف و اصطلا حات عامیانه   توصیفات جزیی کنایات و.. مطالب انتقادی خود را بیان کرده است

4-جلو کسی درآمدن : درست ومناسب پذیرایی کردن

سماق مکیدن : بیهوده منتظرماندن

شکم را صابون زدن : به خود امید وعده دادن

چند مرده حلاج بودن : چه اندازه توانایی و کارایی انجام دادن کاری را داشتن / کاری را دور از انتظار انجام داده .

5-الف: این آدم بی چشم و رو که از امام زاده داود وحضرت عبدالعظیم قدم آن طرف تر نگذاشته بود از سرگذشت های خود در شیکاگر ومنچستر وپاریس وشهرهای دیگری از اروپا وآمریکا چیزها حکایت می کرد و      ص  37

ب: در همان حین بخور بخور که منظره ی فناوزوال غازخدا بیامرز   مرا به یاد بی ثباتی فلک بوقلمون وشقاوت مردم دون ومکروفریب جهان پتیاره وو قامت این مصطفای بد قواره انداخته بود..

ج : مانند قحطی زدگان به جان غازافتادند ودریک چشم به هم زدن گوشت واستخوان غازماده مرده مانند گذشت واستخوان شترقربانی درکمرکش حلترم وکتل وگردنه ی یک دوجین شکم وروده مراحل مضغ وبلع وهضم وتحلیل راپیموده یعنی به زبان خودمانی رندان چنان کلکش را کندند که گویی هرگز غازی قدم به عالم وجود ننهاده بود ! .

6-قرار ومرار  ،  خرت وپرت تازه،    شکوم ندارد ،  واثرقید ،  غفلتا فزش در رفت درست کیفور شده بودم  ، هیچ برو وبرگرد نداشت

7- روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست         اندرطلب طعمه پروبال بیاراست

برراستی بال ونظرکرد وچنین گفت                امروز همه روی جهان زیر پرماست .

براوج چوپروازکنم ازنظرتیز            می بینم اگر ذره أی اندرتک دریاست

گربرسرخاشاک یکی شیشه بجنبد     جنبیدن آن پشه عیان درنظر ماست

         منی کرد وزتقدیر نترسید       بنگرکه ازاین چرخ جفا پیشه چه برخاست

ناگه زکمینگاه یکی سخت کمانی      تیری زقضابر بگشاد برو راست

بربال عقاب آمدآن تیرجگردوز         وزابرمرورا به سوی خاک فروکاست

برخاک بیفتاد وبغلتید چوماهی          وانگاه پرخویش گشاد ازچپ واز راست

گفتاعجب است این که زچوبی وزآهن     این تیزی وتندی وپریدن زکجا خاست

زی تیرنگه کرد وپرخویش برو دید             گفتا که نالیم که از ماست که برخاست                      ناصر خسرو

پیام هردو درس یکی است که گاهی منشا بدبختی هاومشکلات از خود انسان است.

خود آزمایی درس ششم  ص 53

1 التماس وعجرولابه محمد ولی وقتی که گفت : من پنج بچه دارم و اودلش

به حال بچه های او سوخت وراضی نمی شد بچه های او مثل فرزند خودش

 

بی سرپرست شوند .       

2-نویسنده فرانسه با هنرمندی خاص وبه کمک توصیف طبیعت نا آرا م وخشن وغرش بادهای شدید وصدای شیون زن واوضاع اجتماعی وسیاسی عصر خود را به تصویر بکشد از جمله :‌ زد وبند زمین داران ودولت مرکزی برای سرکوب حرکت مردم ، خود کامگی استبداد حاکمان زمان خود،فقر وناآگاهی حاکم بر جامعه همدستی اربابان با دولت برای سرکوبی مردمی ، فساد وسیستم حکومتی ونظامی .

3-الف:می خواست شاهد نداشته باشد زیرا او با ظلم وآدمکشی های خان بزرگ شده است که به اوگفته بود هرگاه گیله مرد خواست فرار کند اورا بکشد

ب:به گمان این که اومحمد ولی است وازمعامله اوباگیله مرد آگاه شده است به همین دلیل  گیله مرد رامی کشد

ج:چون اوگیله مرد راشناخت ومی خواست شاهد نداشته باشد زیرا اومی ترسید که بعدها ذوالفقاری گیله مرد ،مسائل را فاش کندودوباره او(محمد ولی ) اسیر شود

4-اوفضاسازی می کند واین صدا تداعی کننده کشته شدن زن لیگه مرد وظلم وستمهایی دوران ستم شاهی است که به مردم شده است وتمام صداها ، صدای باد ،باران وبیقراری درختان هرکدام نمادی ازظلم دوران (ارباب رعیتی ) است واین فضا سازی نشان دهنده آن است که انگیزه اصلی عصیان گیله مرد ظلم وستمهایی است که بر گیله مرد ومردمان آن عصر رفته است .

5-محمد ولی نماد مهره حکومتی وانسان زورگور وبی رحم ووابسته ی حکومت ومجری خواسته های حاکمان وبی اختیار که تمام قدرتش اسلحه اش است وبدون آن هیچ است

گیله مرد نماد انسان مردد،ضعیف النفس وناآگاه به مسائل اجتماعی جامعه خود وستم دیده واغفال شده ومزدور که ثمره ی ظلم وشرایط اجتماعی است وسردرد وگرفتاری به این شغل شوم ، تن داده است

مامور دوم نماد انسان مردد ،ضعیف النفس ، ناآگاه به مسائل اجتماعی جامعه خود ،اغفال شده عقید ه أی ومزدوری که ثمره ظلم وشرایط اجتماعی است واز سردرد وگرفتاری به این شغل شوم ،تن داده است.-----

خودآزمایی درس هفتم(سووشون) ص61

1-پراکنده ونامنظم دروکنید تا مقداری محصول باقی بماند وخوش چین هاهم بهره أی ببرند .

2-نویسنده بامهارت خاصی مرگ مظلومانه سیاوش به فرمان افراسیاب رابهانه قرار داده است تا از این طریق شهادت مظلومانه آزادیخواهان را به است عناصر ستمگر بیان کند مرگ اوعلاوه بر اینکه جنبه ی ملی دارد،جنبه ی مذهبی پیدا کرده است ویاداور به شهاد ت رسیدن مظلومانه امام حسین وتمام شهدای کربلاست .

3-خوشه چینی کنایه از گدای

آفتاب تیغ کشید کنایه از خورشید طلوع کرد

رنگ شب پریده کنایه از صبح فرار رسیده است

خودروسخوان کنایه از صبح زود

کفری کردن کنایه از خشمگین وعصبانی کردن

4-مثل ماری که روی قلبش چنبر زده وخوابیده بود ،سربلند کرده وبه نیش زدن پرداخته است

5-تکلیف دانش آموزان است

6-شلخته دروکنید تا چیزی گیرخوشه چین ما بیاید.

خودآزمایی درس هشتم(کلبه عمو تم ،ترامیخوانم) ص73

1-دادن غذای خودش به دیگران ، شلاق نزدن به همنوعانش وقتی او را عبور

به شلاق زدن کردند ، ازضعفا و نومیدان دلجویی کردن بعد ازهمه آمدن وسهم

را کمتر گرفتن ، پر کردن سبد بیماران وضعیفان مزرعه وخود را به فطر انداختن و…

3-خشونت وسنگدلی را لازمه ی این کار دانست تابتواند بیشتر وبی رحمانه تر از بردگان کاربکشد زیرا هر وقت انسان را از شخصیت واقعی خودش بگیرند می توانند از اوانسان خشنی درست کنند وچنین انسانی دراختیار ارباب قدرت قرار می گیرد ارباب هم فکرمی  کرد عمو قم ازرفتارخشونت آمیزارباب می ترسد ومطابق میل او عمل می کند واز این طریق می تواند از بردگان بیشتروبی رحمانه تر کار بکشد اما برخلاف تصور او عمو قم انسانی مهربان ودلسوز بود وبا اندیشه های ظالمانه ارباب او بسیار فاصله داشت .

4-وقتی ارباب او را وادار کرد که به زن برده شلاق بزند عمو قم از این کار امتناع کرد . ارباب ضربات شلاق به او زد واز او خواست که به زن برده شلاق بزند واو را تهد ید به کشتن ومرگمی  کرد عمو قم به اوگفت : ( هنگامی که جسم را کشتید دیگر کاری از دستتان بر نمی آید وپس ازآن ابدیت درکار است ). یعنی نهایت قدرت تو کشتن جسم من است و با روحم نمی توانی کاری کنی . این جمله به شدت ارباب ستمگر را عصبانی کرد .

5-آنجا که می گوید (( أی ارباب وقتی جسم مرا می کشید پس از آن ابدیت در کار است .)) تا زنده ام وقت وجسم من دراختیار شماست اما روانم را نمی توانم به وجود فنا پذیری بسپارم . آن را برای خداوند محافظت می کنم ودستورات را برهمه چیز مقدم می شمارم همه شکنجه های تو راتحمل می کنم چون آنها وسیله أی خواهند بود که هرچه زودتر به دیاری که باید به آنجا بروم ، ردانه شوم وخداوند قادر وتوانا یاور من است . ))

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: